ولورین

در میان ابرقهرمانها، محبوب ترینشان آن دسته از قهرمانانی هستند که آن قدر نیرویشان ویرانگر است که تمایلی به بروز قدرتشان ندارند. 

طراحی این گونه شخصیت ها : مردانی که نیروی شان را کتمان می کنند، شرایط خاصی را بر داستان حکمفرما می کند که قصه گو را مجبور می کند این ابرقهرمانهای خسته از جنگ را شخصیت اول داستان شان قرار ندهند. آنها معمولن شخصیت های مکمل و درجه دویی از آب در می آیند که از قهرمان اصلی داستان جذاب تر و دوست داشتنی تر می شوند. آنها در پس زمینه داستان حضور دارند، خود را از حوادث و ریتم تپنده ی داستان کنار می کشند و با اراده و میل شخصی به یک شخصیت خاکستری تبدیل می شوند. بدین وسیله آنها به کهن الگوی روح آتش درون کوزه ی سفالی تبدیل می شوند. نیرویی ویرانگر که تمایل به ابراز ندارد و می خواهد فرم های ساده و معمولی به خود بگیرد تا شاید از ذات شوم خود فاصله گرفته و زندگی ساده ای بدون تبدیل شدن را تجربه کند اما در این صورت داستان چه لطفی خواهد داشت اگر این نیروی در تاریکی و انزوای خودخواسته دوباره به سرش نزند و تبدیل به عصای موسای قصه نشود؟ چوب دستی چوپانی ساده ای که اگر عصبانی اش کنی هیولایی می شود که همه ی هیولاهای دیگر را می بلعد؟


ولورین/ لوگان، اولین حضورش را در یک سری از کمیک های هالک شگفت انگیز تجربه می کند. شخصیت پردازی خود هالک/ دکتر بروس بنر ، مردی که نباید عصبانی شود، یکی از همین تیپ شخصیت هایی است که امروز در دنیای سینمایی مارول هم براساس الگوی مردی که نمیخواهد بجنگد چون قطعن پیروز میشود شکل گرفته است. هرچند که هیچ گاه هالک نتوانست محبوبیت ولورین را در دنیای کمیک و سینما به دست بیاورد.

یکی از الگوهای دیگری که در این نوع از شخصیت پردازی ها دیده می شود، فرآیند تبدیل شدن است. تبدیل شدن از آنچه که میخواهند باشند به آنچه که واقعن هستند. تبدیل شدن از یک دانشمند بشر دوست به غول سبزی که شورت چسبان بنفش پایش می کند و همه چیز را ویران می کند. و البته این در مورد ولورین بسیار جذاب تر ساخته و پرداخته شده. او چنگال های سرد فلزی اش را از مشت هایش بیرون می آورد و تمام! شما اکنون با معجزه ی کمیک طرف هستید: لوگان، مردی که میتواند عشق بورزد، دوستانی داشته باشد، و برای هدفی بجنگد تبدیل به آن چیزی می شود که سرنوشت برایش رقم زده، گرگ وحشی و درنده خویی که التیام می شود تا نمیرد. 

ولورین یک بستر است برای هزاران معجزه ی داستانی:

درحالیکه در همه ی داستان های دنیا قهرمانها برای زندگی و زنده ماندن می جنگند، او آن قدر سیگار برگ می کشد تا ریه هایش سوراخ شود، او ملغمه ای از جنگ جهانی دوم، ازمایش های غیر انسانی علمی، یاکوزاها و سامورایی ها، و دنیای مسخره ی ایکس من هاست.

هرچند فیلم آخر او لوگان نام داشت که یعنی او در نهایت به آرامش رسید! چه حقه ی هالیوودی کثیفی! 

اما ولورین همواره به عنوان نمادی از" شر لازم" در ذهن ها می ماند.